پدر آرام صحافی در تفلیس گرجستان و سلیمان کفاش بود. شهید اهل روستوف دان بود. اینجا اسکندر است که به میز تکیه داده است ، داخل خانه شاهنور واغیناک ، موسیقیدان پاریسی. دیگری اهل فرسنو است ، خوب ، کسی که “اسم من آرام است” را نوشت. با این تفاوت که نام او آرام نیست ، ویلیام است.
آیا این مجسمه ها یک ضرورت فرهنگی در این قسمت از شهر از خانه اپرا تا آبشار است که فقط از چند منطقه تشکیل شده است؟ شاید ادای احترام ، خودنمایی؟ در هر صورت ، یک چیز واضح است ، این وسواس فوق العاده بنایی دارای یک داستان ، یک پیام تصادفی و مخفی است: این افراد با ریشه و تحصیلات متفاوت از افراد محلی می توانند ارمنستان را به طور عمیق و جامع بشناسند و حتی بیشتر لنگر انداختن ارمنی ها و ارمنی ها..
باشد که هیچ یک از بازگردانندگان من سهم خود را با سهم خود مقایسه نکنند. امیدوارم برخی از ما روزی لیاقت آن را داشته باشیم. دیگران هرگز اعلام نخواهند کرد. اما ارتباط واضحی بین آنها و ما وجود دارد: یادآوری اینکه ارمنی بودن فقط شامل ارمنی بودن بدون کمیتاس و خاچاتریان است. این همان یرجان بدون الکساندر تمانیان یا روی صحنه بدون حساس ترین شانسیر ، شارل آزناوور است. ارمنی بودن بدون ارمنی-ارمنی به معنی ارمنستان بدون اولین اعلامیه استقلال است. یا تومانیان ، که با اصطلاح کلاسیک نوشت ، اما فقط به شکل اصلاح شده خوانده می شود. شما حتی می توانید در امتداد خیابان ابوویان به زبان ارمنی ، جایی که زاپل یسایان مدت کوتاهی در آنجا زندگی می کرد ، قدم بزنید و تصور کنید که به مکالمه ای گوش می دهید که به طور شگفت انگیزی قطع می شود ، زیرا طرفین صحبت می کنند اما به یک زبان صحبت نمی کنند.
– کلمات شما نشان می دهد که شما محلی نیستید. شما اهل کجا هستید:
– این یک تاریخ طولانی است … استانبول ، سپس فرانسه ، سپس پولکاریا ، اما من ارمنی هستم.
زن در پیشخوان می گوید: “شما ارمنی را خیلی خوب صحبت نمی کنید.” او اصرار دارد ، “بوخانکا تازه است” و نان به او می رسد. “چه کسی پاریس را ترک می کند؟ سرمایه داری در حال مرگ است. وگرنه چرا باید اینجا باشی؟
“دیگر کجا باید باشم؟”
تامانیان دو بار به ارمنستان رفت. جمهوری اول عمر کوتاهی داشت و ارمنستان تازه شوروی مکانی خطرناک بود. و او رفت. سپس برای ساختن شهر باغ خود بازگشت. از شهر محافظت کردیم و پشت به باغ کردیم.
سارویان برای اولین بار در سال 1935 به ارمنستان آمد. نیویورک تایمز نوشت ، او در آستانه مشهور شدن بود ، هزینه سفر را با اولین حق امتیاز خود پرداخت. او می نویسد: “من می خواستم کشور ، سرزمین پدر و اجدادم را ببینم ، تا هوایی را که قرن هاست تنفس می کنیم ، تنفس کنم.” به او. والدین سارویان اهل بیتلیس بودند و از بیتلیس عثمانی بودند که از نظر ژئوپلیتیک ، فرهنگی ، تاریخی و زبانی با ارمنستان شوروی متفاوت بود. اما این ارمنستان جایگزین قانونی Bitlis بود. او دوباره در سال 1978 آمد.
در سال 1939 ، آرام خاچاتوریان به مدت شش ماه در ارمنستان بود تا موسیقی محلی ارمنی را مطالعه کند ، که از او الهام گرفته و هنوز هم خواهد بود. او حدود ده سال دیگر به ارمنستان باز خواهد گشت ، اما این بار به عنوان “تبعیدی”. مسکو از او ناراضی بود ، موسیقی او بیش از حد “رسمی” بود و برای عموم غیرقابل دسترسی بود. بهترین راه برای مجازات آهنگساز فوق ستاره این بود که او را به ارمنستان بفرستید ، مکانی که از نظر فرهنگی به هم متصل بود اما خانه اش نبود. خاچاتریان از اشتباهی که حتی حدس نمی زد عذرخواهی کرد و در همان سال به مسکو بازگشت.
بازگشت در کشور ارمنستان دشوار به نظر می رسد ، حتی اگر ما در نظر بگیریم که چگونه دستگاه تبلیغاتی شوروی از هزاران بازنشسته استقبال کرد و سپس آنها را به باتلاق های تایگا فرستاد. بازگشت به کشور اغلب حتی آن کلمه نیست. از نظر ارامنه ارامنه ، این به ندرت به معنای بازگشت به سرزمین مادری یا کشور شهروندی است. ارمنستان مهد دیاسپورای کلاسیک نیست. گهواره ارمنی بودن است. شهروندی حق مدنی ما نیست ، بر اساس ارمنی بودن به ما اعطا می شود. شهروندی نیز یک عامل سطح بندی است. هنگامی که حقوق و مسئولیت های شما در قبال ارمنستان در شهروندی تأیید می شود ، طیف وسیعی از تأثیرات فرهنگی که ارمنستان را غنی کرده است ، بیشتر و عمیق تر از آنچه ما مایل به پذیرش آن هستیم ، باقی می ماند.
وقتی برای لحظه ای گوشه های تیز داستان ملی خود را فراموش می کنیم (هنگامی که شما ارمنستان را ترک می کنید ، مهاجرت غم انگیزی است و هنگامی که به ارمنستان نقل مکان می کنید ، بازگرداندن فداکارانه است) ، ممکن است بتوانیم متوجه مجسمه های غول پیکر همه اینها شویم. افرادی که قبل از ما از این قسمتها عبور کرده اند در مورد … ارمنستان برای هر یک از ما متفاوت است – جانشین احساسی وطن گمشده ، جایگزین قانونی ، محل فرصت یا پناهگاه ، کشوری قدیمی و جدید ، اما دارای نیروی گرانش است که هم می تواند دفع کند و هم دفع کند. ارمنستان به معنای وسیع و تا حدی پنهان کلمه چند فرهنگی است. و مهم نیست که تصمیم بگیرید در زندگی پیش بروید ، به ارمنستان برگردید یا ارمنستان را ترک کنید ، مهم نیست ، شما در مدار آن هستید.
ارمنستان برای سایات نوا تبعید بود ، کمیتاس در اینجا به دنبال صلح بود ، خاچاتریان در حال گذراندن دوران محکومیت خود بود ، برای سارویان این یک اتهام احساسی بود ، و برای یسایان یک پناهگاه ایدئولوژیک بود. پاراجانوف به این دلیل که به او خانه و موزه داده بودند ، در فکر انتقال به ارمنستان بود. و تامانیان قرار بود رویای خود را در اینجا بسازد.
و اگر شش ماه درس خوانده اید ، بگذارید اینطور باشد. اگر برای تنفس هوا و تحسین کوه اینجا هستید ، لذت ببرید. اگر برای ساختن آمده اید ، بسازید. اگر راه دیگری برای رفتن ندارید ، اینجا بمانید. اگر ارمنستان برای شما یک نقطه ترانزیت است ، به راحتی از آن عبور کنید. و اگر اکنون اینجا زندگی می کنید ، مهم نیست که Pour toi Arménie می خوانید یا این La Bohème شما است.