“مرا ببخش عزیزترین فرد من ، من قوی بودم ، احساس می کردم که هستی” پست های لمس کننده آناهیت سیمونیان درباره هایکو – اخبار از ارمنستان

114

خواننده آناهیت سیمونیان در مورد از دست دادن هایکو یادداشتی دلچسب کرد. اگرچه در سال 2020 مشخص شد که این زوج طلاق گرفته اند ، اما آنها همچنان رابطه خوبی را حفظ کردند.

“نامه ای به تو ، هایکوس. می دانم که مرا می شنوی. می دانم که شما همیشه به من نزدیک خواهید بود و به من خواهید گفت که چگونه با آرمان رفتار کنم ، زیرا فقط شما زبان او را می فهمید. شما تا آخرین لحظه با ما آشتی کردید و گفتید که ظاهراً دو فرزند دارید. وقتی با هم بحث می کردیم ، فقط شما می توانستید ما را آشتی دهید. تو با من تماس گرفتی ، او گفت ، او ، مهربان باش ، برو بغلش کن ، او را ببوس ، سپس با آرمان تماس گرفتی ، او گفت که مادر راست می گوید ، برو ، بغل کن ، ببوس ، تو کوچک هستی ، تو به عنوان یک مرد باید اولین قدم

اگرچه من و شما گاهی اوقات یکدیگر را نمی فهمیم ، اما ما همیشه با هم بوده ایم ، این هرگز روح ما را تقسیم نکرده است. شما بیدار شدید ، مرا صدا کردید ، من بیدار شدم ، من با شما تماس گرفتم و تا آخرین روزهای زندگی شما احساس می کردیم که هیچ کس در دنیا عزیزتر نیست و هیچکس نمی تواند شادی ها و غم های ما را به اشتراک بگذارد. به همین ترتیب ، هیچ کس نمی تواند دردی را که به زخمی دائمی در قلب من تبدیل می شود درک کند و احساس کند.

من نمی توانم احساساتی را که شما به کودک خود نشان دادید به فرزندمان تحویل دهم زیرا رابطه شما متفاوت بود. شما در کل یکدیگر را دوست داشتید و به شوخی گفتید که من دوباره حسادت می کنم. ای کاش می توانستم تمام عمرم را با حسادت به عشق تو زندگی کنم ، اما در حضور تو. اگر می توانستم به هر طریقی به شما کمک کنم ، اما نمی توانم. آناهیت نوشت: “مرا ببخش که نتوانستم به هیچ وجه به تو کمک کنم.”

کمی بعد ، خواننده و ارسال یک پست و ادامه پست “شما همیشه به شوخی گفتید که شما دیگر پیر شده اید ، تا عروسی آرمان زنده نخواهید بود. چرا اینطور شوخی کردی؟ چرا مرا در این دنیای بزرگ و بی رحمانه تنها گذاشتی؟ شما ما را بدون حمایت ، بدون معنی ترک کردید. من هرگز نمی توانم جای شما را در قلب فرزندمان پر کنم و نمی دانم چگونه در این مورد به او بگویم. من خیلی ترسیده ام. شما به پرستار می گفتید که من آنقدر قوی هستم که می توانم هر مشکلی را حل کنم ، اما نمی فهمید که من قوی هستم ، احساس می کنم شما آنجا هستید ، احساس می کنید اگر اتفاقی برای من بیفتد ، آرمان پدری دارد که هرگز ضعیف نخواهد بود. اجازه ندهید او آزرده خاطر شود

من بدون تو ضعیف بودم ، نمی توانم به آرمان بگویم. من او را در خانه حبس کردم تا هیچ کس در خیابان در این مورد به او نگوید ، من می بینم که او چگونه دوران کودکی خود را می گذراند ، او هیچ تصوری از این که همه جهان در عزاداری است ندارد. نمی توانم به او بگویم ، فقط نمی توانم. چرا آن را بر دوش من گذاشتی ، چرا؟ همه می گویند من باید قوی باشم ، من باید یک مادر باشم ، اما نمی توانم ، نمی توانم جایگزین شما شوم. چرا خدا بهترین ها را هدایت می کند؟ چرا؟ من نمی توانم پاسخ آن س findال را پیدا کنم ، هرگز نخواهم توانست.

در آرامش باشید ، اما قول دهید که همیشه در کنار ما خواهید بود. فرشته نگهبان ما شوید عزیزترین شخص من مرا ببخش”.





Source link