تجسم این شکست نمی توانست چیزی بهتر از عقب نشینی آینه ای نیروها تصور کند.

142


گفتگوی Lragir.am “کریستین واردانیان”، نماینده فراکسیون “ارمنستان” مجلس ملی است.

خانم “واردانیان”، نیکول پاشینیان اظهار داشت که در زمان شوروی مرزی بین ارمنستان و آذربایجان وجود داشت که تعیین شده بود. بر اساس توافق نامه تأسیس سازمان CIS در سال 1991، آن مرزها به رسمیت شناخته شدند. شما با او مقابله کردید و گفتید که مرزها به رسمیت شناخته نشده است. این گونه اظهارات مسئولان را چگونه ارزیابی می کنید؟

این موضوعی است که افراد کافی نباید درباره آن بحث کنند، واقعیت هایی وجود دارد. و واقعیت این است که مرز دولتی بین ارمنستان و آذربایجان وجود ندارد. نقشه های مختلفی از اتحاد جماهیر شوروی وجود دارد، مرزها نقش یک مرز اداری را بازی کرده اند. چرا ارمنستان با کمال میل وارد این پروسه شد؟اگر مرز بین المللی به رسمیت شناخته شده باشد، چه مرزبندی و تحدید حدود انجام می دهیم؟ اگر مرز ارمنستان و آذربایجان به رسمیت شناخته شده باشد، باید بگوییم آن مرز چیست، نقش آرتساخ در آنجا چیست، با چه مرزهایی؟ به بیان ساده تر، مشکل ما این است: آرتساخ نمی تواند بخشی از آذربایجان باشد. هر فرآیندی باید از این واقعیت پیش برود. دیروز پاشینیان بار دیگر در مورد این واقعیت صحبت کرد که با پیوستن به کشورهای مستقل مشترک المنافع، ما مانند همه کشورها با چند اصل موافقت کرده ایم که یکی از آنها اصل تمامیت ارضی است. ارمنستان هرگز با تمامیت ارضی آذربایجان مشکلی نداشته است به این دلیل ساده که مسئله آرتساخ ربطی به تمامیت ارضی آذربایجان ندارد. آرتساخ هرگز بخشی از آذربایجان مستقل نبوده است. در زمانی که ارمنستان و آذربایجان به کشورهای مستقل مشترک المنافع پیوستند، آرتساخ یک کشور مستقل بود که همه پرسی برگزار می کرد.

وقتی به ما می گویند مرز ارمنستان و آذربایجان به رسمیت شناخته شده است، باید بفهمیم که چرا آنها چنین می گویند. هدف دولت این است که مقامات سابق ارمنستان گویا آرتساخ را به عنوان بخشی از آذربایجان به رسمیت بشناسند. چنین چیزی وجود نداشت، این جنایت علیه تاریخ است، جنایت علیه آرتساخ است، این جنایت علیه هزاران ارمنی است که در حال حاضر در آرتساخ زندگی می کنند. مردم خود تعیین کرده اند، این یک شرایط بسیار مهم است که مبانی قانونی ما در مسئله آرتساخ تا سال 2018 بسیار تمیز و قوی بود.

سوال دیگر این است که چرا ارمنستان با نقشه های اتحاد جماهیر شوروی وارد پروسه تحدید حدود – مرزبندی می شود، در صورتی که خود آذربایجان با قانون اساسی 18 اکتبر 1991 از جانشینی قانونی اتحاد جماهیر شوروی صرف نظر کرده است؟

در واقع، آذربایجان از جانشینی قانونی اتحاد جماهیر شوروی صرف نظر کرده است، اگرچه هیچ دلیل قانونی برای جاه طلبی های آن نسبت به آرتساخ وجود ندارد، اما حتی اشاره ای به اینکه آرتساخ می تواند بخشی از آن باشد، نگذاشته است. تنها دوره ای که آرتساخ تحت صلاحیت آذربایجان بود، منطقه اتحاد جماهیر شوروی بود، و آذربایجان از جانشینی قانونی آن دوره از تاریخ خود صرف نظر کرد. به سراغ ما بیایم، باید بگویم که ما الان انتخاب نمی کنیم، آنها به جای ما انتخاب می کنند. به عبارت دیگر، ما سر میز مذاکره انتخاب نمی کنیم که به چه دوره ای رجوع کنیم، بر چه اسنادی مبتنی باشیم. ما مجبوریم بدترین کارها را برای خودمان انجام دهیم، بهترین ها را برای دیگران. مشکل این است که طرف ارمنی در مذاکرات غایب است؛ غایب عینی است، زیرا فردی که در 9 نوامبر سند را امضا کرده است، پس از امضای آن سند نمی تواند از منافع ارمنستان دفاع کند. کسی که سند شکست را امضا کرد باید به سادگی میز مذاکره را ترک کند و به کشور و مردم خود فرصت بدهد. چیزی که ما الان می بینیم دقیقا برعکس آن اصل بین المللی است، به همین دلیل است که ما این وضعیت را داریم

چرا نقشه های اتحاد جماهیر شوروی بر اساس آنها است، اتفاقاً آنها نقشه های بسیار متفاوتی از دوره های مختلف هستند، زیرا ما در حال مذاکره با آنها هستیم، آنها به خوبی منافع دولتی خود را می دانند، آنها می دانند که از این مذاکرات چه می خواهند، آنها قرمز خود را می دانند. خطوطی که به ما تحمیل می کنند. چرا ما نمی توانیم با آن مخالفت کنیم، زیرا این کافی نیست که ما دستور کار و خطوط قرمز خود را نداریم و با تجسم شکست خود را پای میز مذاکره حاضر می کنیم؟

ما فرصت هایی داریم که نقشه های اتحاد جماهیر شوروی را رها کنیم، درست است؟

همیشه فرصت ها وجود دارد، مشکل این است که مذاکره کنندگان می خواهند چه کار کنند، آیا می خواهند بکنند؟ بله، همه می دانند که ما یک بازنده هستیم، این نمی تواند هیچ عواقبی داشته باشد. اما در این شرایط هم فرصت داریم. مذاکره کنندگان باتجربه، دانشمندان، متخصصان مختلف امروز گزینه هایی را ارائه می دهند، در مورد فرصت های ما صحبت می کنند. اما وقتی اراده، میل نیست، میل مخالف وجود دارد که تمام خواسته های دشمن را به طور قانونی اثبات کند، چنین تصویری داریم. بنابراین، اگر سؤال این باشد که آیا فرصت‌ها وجود دارد، بله، آن فرصت‌ها وجود دارد، متخصصان و مذاکره‌کنندگان با تجربه در مورد آنها صحبت می‌کنند، اما مقامات فعلی ارمنستان ترجیح می‌دهند از این فرصت‌ها استفاده نکنند.

اگر در این شرایط ارمنستان کار مرزبندی و مرزبندی را با باکو آغاز کند، چه خطری در این روند می بینید؟

چرا در ضعیف ترین زمان برای ارمنستان به تحدید حدود و مرزبندی می شتابیم؟ مرز ارمنستان و گرجستان مشخص نیست، این روند چندین دهه است که ادامه دارد، زیرا ما مشکلی نداریم. امروز که نیروهای دشمن به خاک جمهوری ارمنستان حمله کرده اند و در واقع مرزبندی و تحدید حدود را تحمیل کرده اند، چرا ما آن دستور کار را رد نمی کنیم؟ به عنوان مثال، می توان پیش شرط گذاشت که تا زمانی که نیروهای دشمن از خاک جمهوری ارمنستان خارج نشده اند، هیچ روندی وجود ندارد.

در عوض، مقامات می گویند که نیروها باید از آینه عقب نشینی کنند.

نیروهای دشمن در خاک جمهوری ارمنستان هستند، همه کسانی که می گفتند با دادن زمین در آرتساخ می توان به درگیری پایان داد باید از این موضوع مطلع باشند. پس از واگذاری اراضی در آرتساخ، همان نیروها در خاک ارمنستان ظاهر شدند. حال تجسم این شکست نمی توانست چیزی بهتر از عقب نشینی آینه ای نیروها تصور کند. از چه مرزهایی از آینه کنار می رویم؟ به عبارت دیگر معلوم می شود که ما نیروهای خود را از اراضی ارمنستان خارج می کنیم فقط به این دلیل که دشمن آمده و وارد خاک ما شده است. اگر این اصل را بپذیریم و خروج نیروهای دشمن از خاک کشور را به هر طریقی قبول نکنیم، چه چیزی مانع از آن می‌شود که قدم بعدی را بردارند؟ در این صورت قرار است چه کنیم، آیا دوباره عقب نشینی می کنیم، آیا قبل از ایروان عقب نشینی می کنیم؟ آنها سعی می کنند نشان دهند که هیچ بحرانی وجود ندارد، اما بحران آشکار است، آن را ساکنان روستاهای ما که در حال حاضر در محاصره هستند، احساس می کنند. شما نمی توانید با عبارت زیبای “انقباض آینه” راه حل واقعی برای مشکل ارائه دهید.

خطرات این فرآیندها چیست؟ مقامات می گویند که بحث مرزبندی و تحدید حدود باید از مسئله آرتساخ جدا شود.

بزرگترین خطر این است که وقتی وارد دستور کار مرزبندی و مرزبندی در شرایطی که نیروهای دشمن در خاک کشورمان هستند، در شرایطی که مقامات بلندپایه به آرتساخ سفر نمی کنند، از حق صحبت نکنیم. مردم آرتساخ برای تعیین سرنوشت خود، معلوم می شود که ما آرتساخ را به عنوان بخشی از آذربایجان می شناسیم. راهی برای انکار این موضوع وجود دارد، باید در سطح بالایی گفت که آرتساخ به هیچ عنوان نمی تواند بخشی از آذربایجان باشد. این جمله ساده می تواند اضطراب را کاهش دهد.

یا شاید ارمنستان روند به رسمیت شناختن آرتساخ را آغاز کند؟

آن موضوع هم قابل بحث است، می دانیم که این موضوع در سال های مختلف مطرح بوده است. من اخیراً در آرتساخ بودم، مردم ادعا می کردند که نیکول پاشینیان با دو کنفرانس مطبوعاتی اخیر خود آرتساخ را در واقع به آذربایجان می دهد. برای رفع همه این شبهات، حداقل باید یک جمله ساده گفت: آرتساخ با هیچ وضعیتی نمی تواند بخشی از آذربایجان باشد.



Source link