گفتگوی Lragir.am “واهه گاسپاریان”، یکی از اعضای گروه ابتکار حلقه ملی – دموکراتیک است.
آقای “گاسپاریان”، مسئولین بر اساس نقشه های اتحاد جماهیر شوروی صحبت از کارهای مرزبندی-تقریبی می کنند. آنها پیشنهاد عقب نشینی آینه ای از نیروها را دارند، این سیاست را چگونه ارزیابی می کنید، آیا نقشه های اتحاد جماهیر شوروی به عنوان مبنایی برای مرزبندی استفاده می شود؟
نقشه های اتحاد جماهیر شوروی غیرقانونی است؛ مرزهایی که در نتیجه اشغال جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمده اند، مرزهای دولتی نیستند؛ این مرزها هرگز توسط جامعه بین المللی به عنوان مرز دولتی به رسمیت شناخته نشده اند. اینها مرزهای داخلی اداری هستند. دوم، چرا آنها می خواهند نقشه های اتحاد جماهیر شوروی را مشخص کنند، زیرا آنها تابع کرملین هستند، یک دولت استعماری که دستورات کرملین، باکو، آنکارا را اجرا می کند. به عبارت دیگر، با آن میکوشند مرزهای غیرقانونی و ناشناخته را مشروعیت بخشند، قانونی کنند. بار ملی دموکراتیک هرگز مخالف مرزبندی نیست، بلکه تعیین مرزها باید مطابق با مرزهای شناخته شده توسط جامعه بین المللی انجام شود. مرز ارمنستان و آذربایجان مشروع، قانونی و به رسمیت شناخته شده از سوی جامعه جهانی، مرزی است که بر اساس گزارش – پیشنهاد کمیسیون ویژه جامعه ملل در 24 فوریه 1920 تشکیل شده است.
فرصت طرح آن مسائل وجود دارد، چرا مطرح نمی شود؟
ما الان فرصت نداریم، چون دولت ارمنستان باید این مسائل را مطرح کند، باید در سطح ایالتی انجام شود. به همین دلیل است که می گوییم پس از روی کار آمدن به دیوان بین المللی دادگستری سازمان ملل مراجعه می کنیم، اسناد خود را ارائه می دهیم. اجازه بدهید آذربایجان مدارک خودش را بدهد، دادگاه تصمیم بگیرد که مرز قانونی چیست. پس از آن کارهای مرزبندی انجام می شود. یادآوری می کنم که مرزهای شوروی پس از تهاجم و اشغال مشترک روسیه و ترکیه شکل گرفت، زمانی که ارتش ترکیه در سپتامبر تا نوامبر 1920 حمله کرد، سپس یازدهمین ارتش سرخ حمله کرد. و مرزهای غیرقانونی «ارمنستان-آذربایجان» و ارمنستان-ترکیه تشکیل شد. به ویژه مرز ارمنستان و ترکیه بر اساس توافقات غیرقانونی بین مسکو و قارص شکل گرفت.
نیکول پاشینیان اخیراً اعلام کرد که در زمان شوروی مرزی بین ارمنستان و آذربایجان وجود داشت که حدود آن مشخص شد. و با قرارداد تأسیس سازمان CIS در سال 1991، آن مرزها به رسمیت شناخته شد. این اطلاعیه را چگونه ارزیابی می کنید؟
اول از همه، منشور CIS تصریح می کند که طرفین در طول اقامت خود در CIS تمامیت ارضی یکدیگر را به رسمیت می شناسند. این یک تفاوت بسیار بزرگ در مقایسه با آنچه نیکول پاشینیان گفت است. به رسمیت شناختن تمامیت ارضی به این معنا نیست که ما این مرز غیرقانونی را به رسمیت بشناسیم. بله، بانک توسعه آسیایی تمامیت ارضی آذربایجان را به رسمیت می شناسد. و تمامیت ارضی آذربایجان مستلزم سرزمینی است که توسط جامعه جهانی به رسمیت شناخته شده است. ضمناً در 18 اکتبر 1991 آذربایجان خود را جانشین قانونی جمهوری آذربایجان اعلام کرد و از میراث آذربایجان شوروی چشم پوشی کرد. به عبارت دیگر، او در سال های 1918-1920 خود را جانشین قانونی آذربایجان شناخت. بنابراین، نیکول پاشینیان مردم ارمنستان را گمراه می کند.
و بر اساس گزارش – پیشنهاد کمیسیون ویژه جامعه ملل، قره باغ کوهستانی به اضافه 7 منطقه وارد خاک ارمنستان شود. علاوه بر این، نه تنها NKAO، زیرا وقتی می گوییم NKAO، منطقه ای است که استالین با مداد بدبختی ترسیم کرده است. برای سی سال، “تر-پتروسیان”، “کوچاریان”، “سرژ سرکیسیان”، پاشینیان مقامات کرملین بوده اند که به خط سیاسی کرملین خدمت کرده اند. به عبارت دیگر، ما احمقانه ارمنستان شوروی را جمهوری دوم اعلام کردیم، در حالی که ارمنستان شوروی موضوع حقوق بین الملل نبود، کشوری نبود که توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شود. بنابراین، جمهوری دوم، جمهوری سوم، جانشین قانونی جمهوری دوم نمی تواند وجود داشته باشد. این اولین جمهوری بود که توسط جامعه ملل توسط ایالات متحده به رسمیت شناخته شد. و ما در 23 آوریل 1920 با آمریکا روابط دیپلماتیک برقرار کردیم، یعنی روابط دیپلماتیک آمریکا و ارمنستان به جای 30 سال سابقه 102 ساله دارد. اشغال درست بعد از آن آمد. و اتفاقاً بعد از اشغال ارمنستان، تا سال 1933، یعنی در طول 13 سال اشغال، سفارت ارمنستان در آمریکا تعطیل نشد، زیرا آنها امیدوار بودند که ارمنستان استقلال خود را بازگرداند. و در سال 1959 ایالات متحده قانونی را در مورد ملل یا ایالت های اشغال شده، که شامل ارمنستان نیز می شود، تصویب کرد. یعنی آمریکا همیشه ارمنستان را کشوری اشغال شده می دانسته است.
جهت دیگری که این مقامات حامی دولت تعیین کرده اند، حل مسئله آرتساخ بر اساس اصل خودمختاری است. وقتی می گویند خودمختاری، ما می فهمیم که فقط ارامنه جمهوری قره باغ کوهستانی باید خود تعیین کنند، بنابراین، مناطق دیگر اشغال می شوند، ما اشغالگر می شویم. حل مسئله آرتساخ باید در راستای منطق بازگرداندن تمامیت ارضی ارمنستان باشد. به عبارت دیگر، آذربایجان آرتساخ را اشغال کرده است و اکنون آرتساخ باید خلع اشغال شود، به علاوه از طریق کل خاک “گادمانک” در آرتساخ، زیرا طبق تصمیم جامعه ملل، گردمانک نیز وارد خاک ارمنستان می شود.
امروز مقامات می گویند که مسئله آرتساخ را نباید با بحث مرزبندی و مرزبندی وصل کرد، باید آن را از هم جدا کرد.
با این کار می خواهند مردم را گمراه کنند و رضایت مردم را جلب کنند تا با این منطق مرزبندی انجام شود که این مرز را به رسمیت بشناسیم، آن وقت بحث وضعیت آرتساخ را حل می کنیم. عمداً برای جلب رضایت مردم این کار را می کنند و می گویند تا مرز را نشناسیم، آرامش برقرار نمی شود. این دروغ است، چه مرز را بشناسیم چه نشناسیم، همیشه جنگ خواهد بود. اگر آذربایجان فکر می کند که می تواند حمله کند، همیشه حمله خواهد کرد. مگر علی نمی گوید “زانگزور” و شان و ایروان سرزمین آذربایجان است؟” سوریه دارای مرزهای بین المللی به رسمیت شناخته شده و مشخص شده بود، اما این مانع از حمله ترکیه به سوریه نشد. یعنی دستکاری می کنند، در واقع آذربایجان بعد از به رسمیت شناختن مرز فقط چند ماه و در بهترین حالت سال ها در آرتساخ پاکسازی قومی انجام می دهد، شرایط غیر قابل تحملی را برای ارامنه آرتساخ ایجاد می کند، آنها فرار می کنند. بعد می گوید ارمنی وجود ندارد، چه کسی باید خودش را تعیین کند؟ اکنون آذربایجان می گوید که “مسئله آرتساخ حل شده است، بحث وضعیت نمی تواند وجود داشته باشد.” اینها چیزهای ساده ای است.
تنها راه نجات این است که مردم چند روز پیش با درک این موضوع، اراده خود را تحمیل کرده و حکومت ملی تشکیل دهند. به تبعیت از اوکراین، امروز می بینیم که روسیه در حال خروج نیروهایش است. حمایت غرب به روسیه اجازه نداد اوکراین را جذب کند. وقتی یک دولت ملی تشکیل دادیم، با ایالات متحده و فرانسه روابط متحدانه برقرار کردیم، به عنوان متحد اصلی غیرناتویی ایالات متحده، حل و فصل مسئله آرتساخ را در دیوان بینالمللی دادگستری سازمان ملل تحت بازگردانی قرار دادیم. تمامیت ارضی ارمنستان پس از آن همه مشکلات حل خواهد شد. و صلح خواهد بود، عدالت خواهد بود. همین امر در مورد روابط ارمنستان و ترکیه نیز صدق می کند.