گفتگوی Lragir.am هایک ماتووسیان، بازیگر تئاتر کمدی موزیکال به نام هاکوب پارونیان، عضو گروه OMA است.
هایک، خطر تشدید در جهت ارمنستان و آرتساخ وجود دارد که دولت نیز از آن صحبت می کند. وضعیت را چگونه ارزیابی می کنید، چه باید کرد؟.
هر روز، هر دقیقه آن چالش ها وجود دارد و به طور کلی، انسان همیشه برای هستی می جنگد. و در شرایط همه اینها غیرقابل درک است که جامعه خود را بخوابانیم و بی حس کنیم و بگوییم عصر صلح است. هیچ کس، فارغ از ملیتش، خواهان جنگ نیست، هیچ کس طرفدار جنگ نیست، اما اگر طرفدار جنگ نیستید، به خاطر مقدسات و ارزش های خود آماده آن جنگ باشید. مدام می گوییم باید همدیگر را دوست داشته باشیم، اما مهم ترین چیز عشق به وطن است که همه عشق ها از آن زاده می شود. انسان باید وطن خود را دوست داشته باشد. عشق و شرم مفاهیمی به هم مرتبط هستند، یک فرد عاشق باید شرم داشته باشد. مثلاً یک مرد عاشق نمی تواند در این شرایط سخت وطن خود را ببیند و بی خیال در کنار همسرش بخوابد. در غیاب فرهنگ ملی، وقتی فرهنگ، معنوی از بین رفت، مادیات به میدان می آید. به عبارت دیگر، انسان از آنجا که نمی تواند دنیای معنوی خود را ارضا کند، سعی می کند آن کمبود را با مادیات پر کند. دستور دادند و مطالب را به ما دادند و ما مستقلاً بدون اینکه بفهمیم آن زهر را خوردیم و در گام های کوچک یاد گرفتیم. ما مصونیت خود را از دست داده ایم، باید آن سم را از خود پاک کنیم. من می بینم که مردم درک کاملی از چالش های امروز ندارند. من این روزها در جوامع سیونیک هستم و به صراحت می توانم بگویم که همانطور که فردی که در ایروان زندگی می کند نمی داند که در یراسخ چه اتفاقی می افتد، به همان ترتیب فردی که در شهر کاپان زندگی می کند متوجه نمی شود که چه اتفاقی می تواند بیفتد. دست درونی. من در مورد افراد منفرد صحبت نمی کنم، منظورم عموم مردم است. و به موازات این واقعیت، امروزه روستاهای مرزبانی در ارمنستان وجود دارد، مردم در این روستاها به سادگی در روز زندگی می کنند. روستاهایی هستند که مردم در آن فردایی ندارند و این مطلقاً تقصیر آنها نیست. فرد مورد غفلت دولت به معنای واقعی کلمه است، او فقط برای بقای روز می جنگد، این را به عنوان شاهد عینی می گویم. مردم در آن جوامع چشمان خود را باز می کنند و ترک را می بینند که در کوه مقابل نشسته است. و هیچ یک از نهادهای دولتی چیزی تسلیدهنده، قانعکننده یا تشویقکننده به آن افراد نمیگویند. بی تفاوتی گسترده است. و غم انگیزترین چیز این است که هنرمندان سهم بزرگی در ترویج این بی تفاوتی گسترده گرفتند. نمی ترسم بگویم که امروز هنرمندان خواسته یا ناخواسته در این کمپین بی تفاوتی شرکت می کنند. افرادی که در ابتدا به منظور تربیت و اصلاح جامعه نامیده و برگزیده شدند، این افراد به خط خود مستقیماً در این بی تفاوتی سهیم هستند. اما من می خواهم از هموطنانمان بخواهم که قوانین استفاده از سلاح را آموزش دهند و به آنها مسلط شوند.
چرا این وضعیت است؟
این ریشه های جدی دارد، پس از سال 2018 ریشه ها عمیق تر شد. بی تفاوتی نسبت به میهن و مردم در واقعیت ما عمیق تر شده است. ما از مردم محوری دست برداشته ایم و فرهنگسراها متأسفانه در این امر مشارکت می کنند. اما منظور من افرادی نیست که از سال 2020 در کنار و پشت سر مردم و ارتش بوده اند. یک ضرب المثل رایج در ارمنستان وجود دارد: هرکس باید در سنگر خود بجنگد، هر کسی باید کار خود را انجام دهد. اما بیایید بفهمیم، برای مبارزه در سنگر دامنه خود، ابتدا باید طول آن سنگر را درک کنید، باید بفهمید که چند سلول سنگر دارید، باید سلاح های مناسب را در کجا قرار دهید تا نتیجه مثبت ثبت شود. به عبارت دیگر، اگر درخشان ترین اپرا را به دهکده ای دورافتاده بیاورید، جایی که مردم حتی به آهنگ های محلی گوش نمی دهند، هیچ نتیجه ای نخواهید گرفت. من فکر می کنم که ما به وضعیتی رسیده ایم که در آن مبارزه برای هویت وجود دارد. ملل مصنوعی باید از جهان محو شوند، زمان آن فرا رسیده است که ملل باستانی به خط خود ظاهر شوند و بشریت را دوباره تربیت کنند. اینکه امروز این کار را انجام دهیم یا نه، یک سوال دیگر است.
برگردیم به کمپین بی تفاوتی، به 22 شهریور برگردیم که تجاوز آذربایجان به شهر جرموک صورت گرفت. من می خواهم این را ثبت کنم: تمام رویدادهای فرهنگی در RA رسماً متوقف شد، اما در 18 و 20 سپتامبر، اپرای موتزارت “دون خوان” در کنسرواتوار دولتی کومیتاس ایروان، جایی که من در آنجا تحصیل کردم، اجرا شد. و گفته شد که اینگونه تلاش می کنیم تا مرز میهن عزیزمان را حفظ کنیم. فقط می خواهم بفهمم اپرای «دون خوان» موتسارت چه ربطی به مرزهای ارمنستان دارد؟ حداقل 100 دانش آموز در آن شرکت کردند. دانش آموزانی که همسالانشان یا کشته شده بودند، یا جنازه هایشان روی کوه های ما بود، یا مجروح شدند، یا بی دفاع در کوه نشسته بودند. و آن روزها پسرهای 13-15 ساله در جرموک چوب می بردند و به ما کمک می کردند. به عبارت دیگر، من فکر میکنم که بیتفاوتی به همه آن دانشآموزان آگاهانه یا ناآگاهانه موعظه میشود: حتی اگر جهان ارمنستان از بین برود، شما باید کار خود را انجام دهید. با این حال، در حال حاضر تنها وظیفه باید تقویت مرزهای ارمنستان باشد. یک سوال دیگر، اگر همین دانشجویان را می گرفتند و به یگان های نظامی می آمدند تا با کنسرت به سربازان روحیه دهند، چرا پشت صحنه کارهای مفید انجام نمی دادند؟ وقتی این را می گویم به من پاسخ می دهند که بسیج اعلام شده دولتی نبوده است. بعد شما می گویید ارمنستان یک کشور دموکراتیک است، اگر پادشاه احضار بسیج نظامی را صادر نکرده باشد، آیا این بدان معناست که هیچ داوطلبی نباید جایی برود؟
در 19 ژانویه یک فاجعه رخ داد، 15 پسر ارمنی در پناهگاه سوختند. در 20 ژانویه، اجراهایی در تمام مراکز فرهنگی ایروان به جز تئاترهایی به نام استانیسلاوسکی و هاکوب پارونیان اجرا شد. مشکل اینجاست که یک نفر کشته شدن آن 15 پسر را به عنوان یک بدبختی شخصی قبول نکرد. اگر خدای ناکرده پسر یک مدیر یا کارگردان هنری جزو آن 15 پسر بود، آیا در آن تئاتر نمایشی بازی می کردند؟ در سطح کشور هم عزاداری اعلام نشد، ما این را فهمیدیم، اما میتوانستیم آن فاجعه را از خودمان بپذیریم. به عبارتی دیگر از انسان محوری دست برداشته ایم. برای من بسیار تعجب آور است که در این روزهای سخت، تئاتر آکادمیک اپرا و باله ایروان به نام آل اسپندیاریان، دو اثر از «کارمن» بیزه را به کارگردانی مختلف دارد. منظورم این است که این روزها دو «کارمن» و «دیوید بک» نداشتن… تئاتر باید صحبت کند، درست است، من می خواهم بفهمم تئاتر امروز چه می کند تا مردم ارمنی را از این وضعیت خارج کند. از نظر ایدئولوژیک چه می دهد؟ هیچ کاری ملی انجام نمی شود، با قاطعیت می توانم بگویم که این فقط ترور علیه ملی پوشان است.
بیایید در مورد محاصره آرتساخ صحبت کنیم. در دوران محاصره لنینگراد، شوستاکوویچ سمفونی معروف خود را نوشت. 100 روز است که راه آرتساخ بسته است، آیا خالق ارمنی اثری نوشته است؟ کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد که یک فرد باید انجام دهد، اما انجام نمی دهد. امروز یک کارشکنی مشخص علیه ارزش های ملی، ملت ارمنی و هویت ما انجام می شود. دولت از هنرمندان توانمند خود در عرصه دیپلماسی در سطح دولتی استفاده نمی کند. آیا می دانید چه نوازندگانی در عرصه موسیقی کلاسیک داریم که صحنه های دنیا را می آرایند؟ پس از سال 2020، بسیاری از دانش آموزان و جوانان ارمنی در مسابقات معتبر جهان مقام های بالایی کسب کردند. آیا کسی چیزی در مورد سرزمین خود فاش کرده است؟ بنابراین آنچه امروز انجام می شود در خدمت میهن ما نیست. جشنواره های موسیقی کلاسیک در ایروان برگزار می شود، وزارتخانه به راحتی می تواند آن جشنواره را مثلا در شهر جرموک برگزار کند. و اینگونه است که می توان برخی از مسائل را به صورت دیپلماتیک حل کرد. به عبارت دیگر، راه های زیادی وجود دارد، شما به کسی نیاز دارید که کار را انجام دهد. در صفحه شهر جرموک فقط نوشته شده است: به مرکز توریستی جرموک بیایید، از غذاهای سنتی لذت ببرید. چیکار میکنی، از پرخوری و پرخوری بیرون بیای، این ملت رو خوک برای تحویل لوازم کردی، جرات داری بکشی؟ این تصور وجود دارد که مردم در عرصه هنر، مراکز فرهنگی را فرقه گرایان می سازند. به عبارت دیگر، شما و تئاترتان، چیزی فراتر از آن وجود ندارد. و مردم چیزی فراتر از آن نمی بینند. بسیاری از هنرمندان در ایروان این تصور را دارند که جرموک یا کاپان آن سوی اقیانوس هستند. به عبارت دیگر به بی حسی و بی تفاوتی جامعه کمک می کنند.
اگر اهالی حوزه فرهنگی قیام کنند، شرایط امروز قابل حل و مدیریت است. به نظر می رسد هنر و جنگ جهان های ناسازگاری هستند، اما بسیار با هم سازگار هستند. اگر وزارت آموزش و پرورش می خواهد پروژه هایی را انجام دهد و نمی تواند انجام دهد، 6 ماه به من مهلت بدهند، کاری را که 20 سال انجام نداده اند انجام می دهم. اگر این کار را نکردم، بگذار سرشان را آویزان کنند. گردان تفنگ کوهستانی UMA کار بزرگی انجام می دهد و باید از رهبری بخواهم که برنامه های فرهنگی در مناطق اجرا شود. از سال 2018، سومین تئاتر در ارمنستان تعطیل شده است. دارند تعطیل می شوند چون تئاتر حرفی برای گفتن دارد و از آن حرف می ترسند.