لس آنجلس – الکساندرا هدیسون، عکاس همیشه جذاب و با استعداد، نمایش مسافرتی خود با نام «یک بی نهایت کوتاه» را در 22 آوریل در گالری فون لینتل در لس آنجلس افتتاح کرد. دختر چندمتغی بازیگر دیوید هدیسون (آلبرت هدیسون جونیور) که نام خانوادگی اصلی او هدیتسیان بود، او آثاری خلق میکند که هم از نظر زیباییشناختی دلپذیر و هم از نظر فکری چالش برانگیز هستند.
“یک بی نهایت کوتاه” از تجسم قبلی خود در به ما می آید گالری H در پاریس، جایی که نقدهای درخشانی را از آن خود کرد. در این سری از عکسها، هدیسون از تکنیکی بهنام شیمیگرام استفاده میکند که توسط هنرمندانی مانند موریس تابارد و کریستین شاد و هنرمند بلژیکی پیر کوردیه که این اصطلاح را در دهه 1950 ابداع کرد، پیشگام بود. شیمیگرامها نیازی به تصویر یا عکس اولیه ندارند. در عوض، تصاویر در تاریکخانه توسط مواد شیمیایی و نور تولید می شوند، زیرا آنها با کاغذ عکاسی سیاه و سفید، در صورت تمایل، نوعی نقاشی با مواد شیمیایی هستند. هدیسون از نوار بسته بندی شفاف، رنگ فلزی و لاک به عنوان «اشکال مقاومت» قبل از اجرای کاغذ از طریق شستشوی شیمیایی استفاده می کند. سپس تصاویری را چاپ میکند که با رنگ فلزی نقرهای که در ابتدا برای جلوگیری از وقوع فرآیند شیمیایی ساخته شده بود، چاپ میکند. از این رو، عکاس مطمئن نیست که پس از خروج اثر از تاریکخانه، چه رنگها و خطوطی ظاهر میشوند. استفاده هدیسون از شیمیگرامها در ابتدا پاسخی به جداسازی COVID-19 در سال 2020 بود: در تاریکی تنها با کاغذ و حمام شیمیایی، ژست پنهان/نامرئی هنرمند به بخشی از خود فرآیند تبدیل میشود. با انجام این کار، هدیسون شاید به طور متناقضی جوهر عکاسی را بازتولید کند، یعنی ثبت لحظه، مکان و زمانی که به همان اندازه که منحصر به فرد است و دلخواه است.


در این مجموعه در گالری فون لینتل، از تنوع شگفت انگیز رنگ ها، تناوب بین منحنی (ABI_54) و لبه مستقیم (ABI_039) شگفت زده می شود. تعداد زیاد و گیج کننده اشکال در رنگ قهوه ای ABI-056 (فکر کنید: باتیک روی سرعت) لذت هندسی را ایجاد می کند، در حالی که پیکربندی های مدولارتر و جعبه مانند در ABI_22 و ABI_23 انسان را به یاد سلول های میتوکندری می اندازد، حتی شاید مستطیل شکل. تار عنکبوت شکل پس از بارندگی همانطور که هدیسون در جای دیگری بیان می کند: «کار من از این بین، تجربه آشکار بین دانستنی و نامطمئن گرفته شده است. به همان اندازه مختصر و بی نهایت است.» این «در میان» است که بیننده را چه در زمان و چه در شکل و چه در شکل مجذوب خود می کند. فرآیند ثابت هدیسون در زمان، یک نانوثانیه زمانی که شار متوقف میشود تا فرمها و رنگهای منحصربهفردی تولید کند که حتی او نمیتواند پیشبینی کند. به یک معنا این مفهوم هنرمند به عنوان خدا یا خالق قادر مطلق را از بین می برد. هدیسون در یک بحث اخیر گفت: «عنصر شانس در این فرآیند من را مجذوب خود کرد و مجذوب خود نگه داشت. خودسازی – راهی برای ورود من به ناشناخته ها و تلاش برای بیان ناآشنا.


فرآیند شیمیگرام نیز کیفیتی سینمایی به کار میدهد، زیرا فیلم اساساً کنار هم قرار دادن تصاویر در زمان است که به سرعت یکی پس از دیگری فیلتر میشود تا حرکت واقعی را شبیهسازی کند. ABI_022 و ABI_023 که روی کاغذ براق فلزی پردازش شدهاند، دارای کیفیتی تقریباً شیشهای رنگی و رنگهای آرامشبخش زیبایی از آبی آسمانی و پسزمینههای تیرهتر و آکوامارین هستند. صورتی متالیک و اشکال تختهمانند متقاطع در ABI_16 جغرافیایی از اشکال و رنگها را ایجاد میکنند که به نظر میرسد تقریباً حرکت میکنند یا به بیرون رانده میشوند. هر دو فضاهای کرم رنگ و اشکال صورتی، آبی و مشکی روی هم قرار گرفته اند، فرم های مثلثی و مستطیلی روی هم پوشانده شده مشابهی را تشکیل می دهند که مفهوم مرز یا حد را زیر سوال می برد.
یکی دیگر از موارد مورد علاقه، سری ABI _053، ABI_055 و ABI_007 است که عمدتاً به رنگ قهوه ای و زرد با صدها شکل دایره ای و بیضی شکل ریز سرریز می شود که انسان را یاد ذرات متحرک یا سلول هایی می اندازد که در زیر میکروسکوپ تقسیم و دوباره ترکیب می شوند.
بازی در حد فاصل، در میان، دوباره به سریال قبلی او در سال 2017 می پیوندد “در بین.” در اینجا هدیسون از ویترین های پاریسی که در حال جایگزینی با فروشگاه ها/نماهای جدید بودند عکس گرفت. نماهای نقاشی شده در این دوره «بینابین» بهعنوان پنجرههای «تظاهر» و نمای ساختمان یا آنچه هدیسون هوشمندانه آن را «نقاشیهای یافت شده» مینامد عمل میکند. سپس این سوال پیش میآید که عکاس چه لحظهای را شکار کرده است، اگر فاصلهای بین بیننده، پنجره و آنچه واقعاً در داخل وجود دارد نباشد، زیرا کارگران ساختمانی به طور مداوم تصویری را که از بیرون دیده میشود تغییر میدهند. بازگشت به گذشته به گذشته، حتی سال 2008 سرسبز و نفیس او، نگرانیهای نظری فعلی او را پیشبینی میکند. این نماهایی از جنگل های بارانی آمریکای شمالی با الهام از شعر کاوافی با همین عنوان، فضاهای بین شاخ و برگ و پوست درخت را مشکل می کند. در اینجا هم فضاهای خالی و هم فضای سبزی که این فضاها را ترسیم می کند توسط لنز او گرفته می شود و وحدت تصادفی بی نهایت را پیش بینی می کند.

