با نویسنده پارتی 1 دندان آدرینا آشنا شوید

22


واندا آیراپتیان، نویسنده اولین پارتی دندان آدرینا

واندا آیراپتیان نه تنها یک انسان افسانه ای همه جانبه، بلکه یک بانکدار شرکتی است که در اوقات فراغت خود کتاب های کودکان می نویسد. آیراپتیان، نیرویی که می توان با آن حساب کرد، سرشار از اشتیاق و اشتیاق برای زندگی است. کتاب کودک دوست داشتنی او اولین مهمانی دندان آدرینا، که در سال 2020 منتشر شد، درس های زندگی ارائه می دهد و یک سنت محبوب ارمنی را با تصاویر واضح برجسته می کند.

تالار کیوسیان (TK): ممکن است کمی از خودتان برایمان بگویید؟ کجا متولد شدی؟ شیرین ترین خاطرات دوران کودکی شما چیست؟

واندا آیراپتیان (VA): من در وانادزور ارمنستان به دنیا آمدم. من به این واقعیت بسیار افتخار می کنم. من همیشه وقتی به ارمنستان می روم برمی گردم و بازدید می کنم. من فقط یک سال داشتم که به آمریکا مهاجرت کردیم. ما در هالیوود و سپس دره سن فرناندو ساکن شدیم. می گویم بزرگسالی ام را در ساحل شرقی انجام دادم. من در دانشگاه جورج واشنگتن به مدرسه رفتم و سپس به نیویورک رفتم. پدر و مادر من توسط مردم مورد بازجویی قرار گرفتند، زیرا در آن زمان آنقدرها رایج نبود. زمانی که در ساحل شرقی بودم، با افراد زیادی آشنا شدم و با فرهنگ های جدید آشنا شدم. من درخواست کردم که به لس آنجلس برگردم، زیرا دلم برای خانواده ام و دسترسی به فرهنگ ارمنی تنگ شده بود. در دی سی و نیویورک، باید به دنبال فرهنگ ارمنی باشید. دلم برای داشتن یک قطعه ارمنستان در یک شهر بزرگ تنگ شده بود. من در هالیوود در ساختمانی بزرگ شدم که همه ارمنی بودند و بیرون بازی می کردیم. پدربزرگم برایمان میز درست کرده بود و ما پیک نیک می گرفتیم. می رفتیم و از خانه چیزهایی مثل گوجه فرنگی، پنیر، نان می آوردیم و این پیک نیک ما بود. ما شخصاً وصل شدیم. ما بیرون بودیم و مجبور بودیم از تخیل خود استفاده کنیم. در طول کریسمس، ما از بابا نوئل بازدید می کنیم. دوست همسایه ما بود و او صبح کریسمس می آمد و هدایایی را که پدر و مادرمان به او داده بودند به ما می داد. آنها خاطرات خوبی بودند. من و خواهرم آنی عاشق این سنت ها بودیم. ما همچنین دوست داشتیم که مادرمان چگونه ما را با وسایل حمل و نقل عمومی می برد و سفرهای میدانی داشتیم که همیشه به کتابفروشی ختم می شد. او می خواست که ما عاشق کتاب باشیم. او جادوی کتاب ها را احساس می کرد و می خواست ما نیز آن را تجربه کنیم.

TK: الهام شما پشت سر چه بود؟ اولین مهمانی دندان آدرینا?

VA: من در 10 سال گذشته در زمینه مالی بودم. من همیشه به شوخی می گویم که اگر در امور مالی خلاق باشید، در نهایت به زندان می افتید. من همیشه یک رگه خلاقانه در خودم داشته ام، چون با هنر بزرگ شده ام. من استعداد و علاقه زیادی به داستان نویسی داشتم. کتاب های کودک روح زیادی دارند. می‌خواستم قصه‌گویی کنم، اما با کتاب‌های کودکان، چون کم‌تر جلوه می‌کند. شما می توانید با تخیل خود وحشی شوید. من همیشه رویاهایی داشتم در دهه بیستم، من یک سری رویا داشتم و یک کودک بسیار فعال را می دیدم که به هنر علاقه داشت. نام آدرینا حتی در خواب به من رسید. رویا الهام بخش شخصیت اصلی بود و من می‌خواستم عشق او به هنر را در داستان القا کنم. یک بار با یکی از دوستانم در مورد رویاهایی که در جوانی می بینیم صحبت می کردم و اینکه چگونه گاهی اوقات به دلیل تحمیل های اجتماعی آنها را از دست می دهیم. من از سنت خود استفاده کردم atamhatik به عنوان مثال؛ آن را به عنوان مشروط به آن می شود. فکر کردم از سنت استفاده کنم atamhatik با یک زاویه عجیب و غریب و از تجسم قلب استفاده کنید، که این شخصیت رک و شوخ و سخاوتمندانه بود. من می خواستم یک زاویه فرهنگی با هویت ارمنی خود داشته باشم، اما این موضوع می تواند در سطح روح برای همه تأثیرگذار باشد.

مجموعه شخصیت آئودرینا دست ساز توسط هنرمندی به نام سووینار از ارمنستان

TK: استقبال کودکان از کتاب چگونه بوده است؟

VA: جالب است وقتی خواندن را انجام می دهم، بچه ها همیشه به سمت یک شخصیت جذب می شوند. به عنوان مثال، سگ کوکو با کودکان بسیار مرتبط است. بچه ها می پرند و تجربیات خود را با حیوانات خانگی بیان می کنند. این کتاب عمدتاً شامل شخصیت‌های بزرگسال است، اما آدرینا شخصیت اصلی و همچنین قلب او و همراهش کوکو است. این نماد بی گناهی است. بیشتر بزرگسالان به یک atamhatik با این که بخواهم کودک چیزی را انتخاب کند آنها خواستن من کوکو را اضافه کردم زیرا او می گوید که او فقط می خواهد آدرینا را خوشحال کند. بچه ها قلب را دوست دارند و اینکه چگونه قلب اودرینا را راهنمایی می کند. بچه ها شخصیت ها و آثار هنری را دوست دارند، اما بزرگسالان پیام کتاب را دریافت می کنند. چهار تلاش برای یافتن یک تصویرگر طول کشید. من باید طراحی شخصیت ها را انجام می دادم و همه چیز از منظر رنگ بود. به عنوان مثال، لباس بنفش آدرینا نشان دهنده تحول است. او یک مرغ مگس خوار روی لباس خود دارد. هر بار که تصمیم بزرگی گرفته ام، یک مرغ مگس خوار حضور داشته است. مادر انار ارمنی به تن دارد. بلوک ها HYE را می گویند. گل یادبود نسل‌کشی ارامنه بر روی سه‌تایی است که به تاریخ و اجداد ما ادای احترام می‌کند و همچنین پلی است برای نسل جوان ما تا ریشه‌های خود را فراموش نکنند. نمادگرایی زیادی وجود دارد. پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر من هستند. کوکو سگ نانور بالابانیان است. تصویر سگ را کشیده بودم و می خواستم نام او را زئوس بگذارم. کلیک نمی کرد دوستم یک استوری اینستاگرامی از نانور و کوکو برای من فرستاد. من پیامی به نانور فرستادم و نقاشی را به او نشان دادم. پرسیدم که آیا می توانم از این نام استفاده کنم و او گفت بله.

واندا آیراپتیان در یک کتابخوانی از مهمانی 1 دندان آدرینا

TK: آیا کتاب دیگری هست که به نوشتن فکر کنید؟

VA: از بچگی پیانو می زدم. در کنسرت بیست و پنجمین سالگرد خانم واردویی باغداساریان بودم. او سالها معلم من بود. متوجه شدم که پدر و مادرم به من موسیقی هدیه دادند. موسیقی به شما این امکان را می دهد که زیبایی های جهان را حتی در میان نابودی ببینید. اولین داستانی که داشتم با دیدن موسیقی آدرینا بود و او کلیدهای پیانو را به رنگ های مختلف نقاشی می کرد. من در سفرهایم چیزهای زیادی در مورد روانشناسی انسان یاد گرفته ام. من می خواهم ارتباطاتی را که داشتم به یاد بیاورم. همچنین امیدوارم روی مجموعه‌ای از همه افراد بسیار تأثیرگذار که ملاقات کرده‌ام کار کنم. برای من، این قدرت جهان است، خدا، که باعث می شود با مردم ارتباط برقرار کنم. من گفتگو با مردم را دوست دارم و این روزها بسیار محدود شده است. اما اگر به روی آن باز هستید، خداوند برای شما هدایت می فرستد. من داستان های بیشتری برای نوشتن دارم، نه محدود به آدرینا.

TK: چه توصیه ای به کسی که می خواهد منتشر کند می کنید؟

VA: من بسیار خوشحالم که از طریق آن به مردم راهنمایی می کنم. اما با خودتان صادق باشید. هدف یا قصد شما چیست؟ اگر به دلایل پولی است، آن را فراموش کنید. من برای تجلیل از بیان شخصی و هنری خود اقدام به انتشار خود کرده ام. من یک کار تمام وقت و سخت به عنوان یک بانکدار شرکتی دارم، اما ساعت 3 صبح یا آخر هفته ها می نویسم. می خواستم چیزی بسازم که میراثی از خود به جای بگذارد. خلق چیزی بسیار جادویی است. زمان زیادی می برد. از درخواست کمک نترسید. من حدود یک سال تحقیق کردم. برای راهنمایی با مردم تماس بگیرید. از تحقیقات دیگران استفاده کنید جامعه خیلی مهم است آن را به جلو پرداخت کنید. مایل به کمک باشید. این یک سفر هیجان انگیز است.

TK: آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید به اشتراک بگذارید؟

VA: هر کسی می تواند ایجاد کند. مسئله ابراز وجود است. من هرگز فکر نمی کردم که در بانکداری شرکتی باشم. من می‌خواستم یک روزنامه‌نگار یا دیپلمات بین‌المللی باشم و به حل تعارض بپردازم. اما من آموخته ام که شما نمی توانید یک برچسب داشته باشید که شما را تعریف کند. شما می توانید هر آنچه می خواهید باشید. شما این جادو را دارید که هر آنچه را که می خواهید بسازید. من باورنکردنی ترین افراد را در حرفه شرکتی خود ملاقات کرده ام. شما می توانید تعادل را انجام دهید. دو سال طول کشید تا کتابم کامل شود. وقت گذاشتم و از سفر لذت بردم. اجازه ندهید یک شغل شما را تعریف کند. لایه های خود را نشان دهید.

آلن مارگاریان (1999-2020)

این را هم اضافه کنم که این کتاب به یکی از سربازان کشته شده ما به نام آلن مارگریان تقدیم شده است. آلن هنگام مرگ تنها 21 سال داشت. او طبیعت کنجکاوی عمیقی داشت و به بیش از 21 کشور جهان سفر کرده بود. او در 19 سالگی در مرکز تومو فیلم تدریس می کرد و با کودکان محروم روستاهای ارمنستان داوطلب شده بود. او با امید بازگشت به ارمنستان در رشته جامعه شناسی و آموزش در دانشگاه بوستون پذیرفته شد. او به عنوان “قهرمان آرتساخ” جاودانه شد.

آیراپتیان در لس آنجلس زندگی می کند و به کار خود در بانکداری شرکتی ادامه می دهد، در حالی که کتابخوانی محلی را برای اولین مهمانی دندان آدرینا سازماندهی می کند.

درآمد حاصل از این کتاب قبلاً به صندوق کودکان ارمنستان برای ساخت یک کتابخانه جدید در روستای دبت در لری ارمنستان اهدا شده است. با وجوه همسان کارفرما، کمک مالی به 10000 دلار رسید.

مهمانی دندان اول آدرینا در دسترس است آمازون و در کتاب های ابریل.

تالار کیوسیان

تالار کیوسیان یک مادر، مربی و نویسنده است. کتاب تالار به نام مامان و بابا، چرا باید میراث ارمنی خود را بدانم؟ در آمازون موجود است. آهنگ تیگران در کتابفروشی ابریل موجود است. او به مدت 25 سال معلم بوده و در لس آنجلس، کالیفرنیا زندگی می کند. می توان با او در talar725@gmail.com تماس گرفت

تالار کیوسیان



Source link