من بازیگران تئاتر عروسکی شوشی را در گوشه ای آرام از گیومری، دومین شهر بزرگ ارمنستان، سه سال پس از فرار آنها از جنگ در آرتساخ، ملاقات کردم. این اولین تلاش آنها برای رهایی از عدم فعالیت اجباری بود. به مدت چهار ماه، همکاران آنها، بازیگران دیگر تئاتر، در ارتشاخ یا قره باغ کوهستانی در محاصره بودند. تنها جاده ای که قرار بود آنها را دوباره به هم پیوند دهد، امروز همچنان بسته است.
کسانی که در ارمنستان ماندند تصمیم گرفتند به کار خود ادامه دهند. با این حال کارکنان تئاتر تغییر می کنند. بر خلاف تیم بزرگ قبلی آنها، تنها دو زن مشتاق، اشکن و لیلیت، مسئول تنظیم اجراها بودند.
از زمان جنگ، تئاتر برای بلیط هزینه ای دریافت نکرده است و ورود رایگان را برای همه فراهم می کند. مجریان برای کسب درآمد به مشاغل دیگری مانند آرایشگری، کار در خارج از کشور و اجرا در رویدادهای خصوصی مشغول هستند.
آنها خود را «تئاتر سرگردان» می نامند، اما تاکید می کنند که هنوز متعلق به شوشی هستند. آنها شوشی را شهری با دیوارهای سفید و مه دائمی و یادآور عدن توصیف کردند. یکی از این زنان گفت که بدون مه احساس می کند نمی تواند نفس بکشد. به یاد شهرهایی در ارمنستان افتادم که مه آلود هستند، مانند سوان و دیلیجان، اما او بی تفاوت بود.








دیوید دیگر عضوی از تئاتر نیست، اما به طور داوطلبانه به تئاتر در طول اجرای آن کمک می کند. تئاتر با ابزارهای فروتنانه به خواسته های بزرگ خود می رسد.






